مادهگرایی فرهنگی
انسانشناس فقید ماروین هریس رویکرد نوتحولگرایانه وایت و استیوارد تصفیه و تصحیح نمود به عنوان دیدگاهی که او آنرا مادهگرایی فرهنگی خواند. مادهگرایی فرهنگی یک استراتزی پژوهشی است که بر روی فناوری، زیست محیط و عوامل اقتصادی به عنوان کلید تعیین کننده در تحول اجتماعی-فرهنگی متمرکز شده است. مادهگرایان فرهنگی همه سیستمهای اجتماعی-فرهنگی را به زیرساخت، ساخت و رو ساخت تقسیم کردهاند. زیرساخت شامل فناوری و اعمال صورت گرفته برای توسعه دادن یا محدود کردن تولید منابع پایه همچون خوارک، پوشاک و پناهگاه است. ساخت متشکل از اقتصاد خانگی(Domestic)( ساختار خانوادگی، تقسیم خانگی نقشهای کار، سن و جنسیت) و اقتصاد سیاسی( سازمان سیاسی، طبقه، کاستها، پلیس و ارتش) است. روساخت شامل فلسفه، هنر، موزیک، مذهب، ایدهها، ادبیات، تبلیغات، ورزشها، بازیها، علوم و ارزشها است.
بر اساس نظریه ماده گرایی-فرهنگی، زیرساخت به طور اساسی تعیین کننده ساخت و روساخت سیستمهای اجتماعی-فرهنگی است. همچنانکه زیرساخت تغییر کند، ساخت و رو ساخت نیز بر طبق آن شاید تغییر کند. فناوری، انرژی و عوامل زیست محیطی برای پیشرفت تمامی ابعاد جامعه ضروری است. تمام جوامع بایستی روشهای را برای به دست آوردن خوراک و پناهگاه تدبیر نمایند و آنها بایستی دارای یک فناوری و انرژی کافی برای فراهم کردن بقاء و تدوام جمعیت باشند. اگرچه ماده گرایان فرهنگی انکار نمیکنند که جزءهای روساختی و ساختی جامعه شاید تحول فرهنگی را متاثر سازند، آنها عوامل زیرساختی به عنوان جزی مهمتر مینگرند. این دیدگاه نظری نشاندهنده بسط بنیادها ایجاد شده توسط وایت و استیوارد است.
نقدهای ماده گرایی فرهنگی
انواع گوناگونی از انتقادات به پارادایم نظری ماروین هریس از ماده گرایی فرهنگی روانه شد. یکی از انتقادات اصلی انتقاد مشابه در زیست بوم شناسی فرهنگی است. به این معنی که، هریس به طور بسیار انحصاری بر عوامل زیست محیطی تاکید کرده و ارزشهای و باورهای اجتماعی، مذهبی و سیاسی را نادیده گرفته است. به علاوه، ماده گرایی تاریخی تمایل به پافشاری بر مکانیزمهای زیرساختی دارد که اکیداً تعیین کننده ساخت و روساخت جامعه است. این منتج به فرمی از جبرگرایی تکنولوژیکی میگردد که دیدگاهی بسیار ماشین گرایانه در تحلیل شرایط اجتماعی و فرهنگی درون یک جامعه است.همچنانکه نقادان جبرگرایی تکنولوژیکی ذکر کردهاند، سطح پیشرفت تکنولوژیکی چیزی درباره پیچیدگی مذهب، خویشاوندی، خانواده و سیستمهای زناشویی و هنر و غیره به ما نمیگوید. در نهایت، پارادیم هریس اهمیت نمادگرایی و زبان و نفوز این عوامل بر باورها و انگیزههای مردم را به خوبی مطرح نمیکند.
هریس در تعدادی کتاب به تمامی این انتقادها پاسخ داد. او پذیرفت که او بر زیرساخت به عنوان تعیین کننده میسری که جامعه حول آن متحول خواهد شده، تاکید داشته است. با این وجود، هریس پیشنهاد کرد که این منتقدان تلاش وی برای اثبات نمودن اینکه چطور جنبههای ساختی و روساختی جامعه نقشی را در شرایط تاثیرگذار بر تحول فرهنگی و اجتماعی ایفا میکردهاند را نادیده گرفتهاند. او نشان داد که هنگامیکه او جبرگرایی زیرساختی را بحث میکند، او این را در مفهومی «احتمالی» استفاده کرده است. به عبارت دیگر، او از فرم قاطع و محکم جبرگرایی اجتناب نموده و پیشنهاد کرده است که یک زیرساخت ویژه در احتمالات یا گرایشاتی به خلق شکلهای معینی از ساخت یا روساخت در یک جامعه نتیجه خواهد داد. هریش ذکر کرد که ایدهها، باورها و ارزشهای را میتوانند مکانیزمهای پس خوارندی فراهم کرده و تغییر در جامعه را پدید آورند.