باستان شناسان

ارائه دهنده خدمات مشاوره ای کنکور کارشناسی ارشد و دکتری باستان شناسی

باستان شناسان

ارائه دهنده خدمات مشاوره ای کنکور کارشناسی ارشد و دکتری باستان شناسی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استیوارد و زیست بوم شناسی فرهنگی» ثبت شده است


استیوارد و زیست بوم شناسی فرهنگی

در حدود همان دوره زمانی، جولیان استیوارد انسانشناس توجه­اش به تحول جامعه سوق یافت. استیوارد در برپایی حوضه زیست بوم شناسی فرهنگی سودمند بود. بوم شناسی فرهنگی که انسانشناسی بوم شناختی نیز خوانده شده، بر رابطه متقابل میان شرایط طبیعی در محیط زیست، بارش، دما، خاکها- و فناوری، سازمان اجتماعی و نگرشها در یک سیستم اجتماعی-فرهنگی تاکید دارد. استیوارد بر اینکه چگونه سیستمهای اجتماعی-فرهنگی ویژه با شرایط زیست محیطی تطابق می­یابند، متمرکز گردید.

چهارچوب فرهنگی-زیست بوم شناسیِ استیوارد سیستمهای اجتماعی-فرهنگی را به دو قلمرو متفاوت تقسیم می­کند: هسته(Core) فرهنگی، ویژگیهای ثانویه. هسته فرهنگی متشکل از آن عناصری است که اکثراٍ به طور نزدیکی به معیشت مرتبطند: زیست محیط، فناوری، و چیدمانهای اجتماعی. خصایص دیگر، همچون سازمانهای اجتماعی، سیاستها، مذهب، ویژگیهای ثانویه جامعه را تشکیل می­دهند.  چون استیوارد ویژگیهای مشروح زیست محیطهای مختلف را بررسی کرده بود،  رویکردش را در تقابل با تحول عامِ وایت، به عنوان تحول خاص ارجاع داده­اند به  یکی از گویاترین مطالعات موردی وی درباره سرخپوستان شوشانه(Shoshone) دشت بزرگ غرب امریکاست.

 یک مطالعه موردی: شوشانه

مردمان شوشانه گروهای شکارچی-گردآورنده­ای بودند که جامعه­شان حول گردآوری دانه­ها، اجیلها، ریشه­ها و میوه­های توتی و شکار نمودن خرگوش و بزکوهی شکل گرفته بود. استیوارد کشف کرد که این فعالیتهای معیشتی تاثیر مسلمی بر سازمان گروه­های خویشاوندی شوشانه ها داشته است. مانند همه جوامع شکارچی-گرداورنده، شوشانه­ها کوچرو بودن که از یک مکان به مکانی دیگر بر اساس موجودیت خوراک حرکت می­کردند. شوشانه­ها در یک زیست محیط بیابانی گرم و خشک می­زیستند که با منابع ناچیز از گیاهان و جانوارن تقویت می­شد. این مردم مجبور به زندگی در واحدهای خانوادگی کوچک و ابتدایی و سفر کردن مکرر در جستجوی خوراک بودند. با این وجود، به واسطه منابع اجیل در کوهستانها، آنها می­توانستند برای چندین ماه در زمستان در گروههای اجتماعی بزرگتر در میان واحدهای خانوداگی به هم وابسته زندگی کنند. بنابراین، زیست محیط و موجودیت منابع در طول فصول مختلف سال تاثیری قطعی بر شکل سازمان اجتماعی این جوامع شکارچی-گرداورنده داشت.

از طریق مواردی مانند این، استیوارد اثبات کرد که چگونه تاثیرات زیست محیطی( بخشی از هسته فرهنگی) پیشرفتهای فرهنگی را در یک سیستم اجتماعی-فرهنگی متاثر ساخته است. استیوارد این رویکرد را برای آزمودن تمدنهای کشاورزی آمریکای جنوبی، امریکای مرکزی، خاور میانه و شرق دور استفاده کرد. او شباهتهای قابل توجهی در تحول این تمدنهای متفاوت یافت. همه آنها سیستمهای آبیاری، سکونتگاه­های تخصصی شده، دولتهای متمرکز و مذهبهای رسمی شده داشتند. استیوارد تاکید کرد که بسیاری از این شباهتها محصول که شرایط زیست محیطی مشابه همچون دره­های رودخانه­ای، دشتهای رسوبی بوده است که فرصتهای برای ظهور تمدنهای کشاورز عرضه داشته­اند.

تواناییهای نو تکامل گرایی

تحول گرایان قرن بیستم به طرق مختلف از تحول گرایان قرن نوزدهم اختلاف داشتند. آنها اعتقادی به مسیر تک خطی جوامع از طریق مراحل فرمول بندب شده­ای همچون توحش، بربریت و تمدن فرمول بندی نداشتند. در فصول آتی، اثبات خواهیم کرد که شکلهای مختلف جوامع در ارتباط با تنوع شرایط جغرافیایی، پیش از تاریخ و تاریخی توسعه یافته­اند، کمکی که نوتحول گرایان به درک کنونی مان کرده­اند. ثانیاً آنها در هنگام مطالعه اینکه چرا جوامع مختلف در سطوح متفاوتی از توسعه­هستند، از نظر قوم مرکزی(مداری) متعصب یا نژادپرست نبودند. آنها اصطلاحات ناپخته­ای همچون توحش را رها کرده و زیست محیط، فناروری و منابع انرژی را در ارزیابی و شناسایی سطوح پیشرفت اجتماعی-فرهنگی تشریح کردند. ثالثاً، آنها نمی­پنداشتند که تحول اجتماعی فرهنگی به سوی پیچیدگی( یا تمدن) است، زیرا همیشه با «پیشرفت» (Progress) برابر است انچنانکه نظریه پردازان قرن نوزدهم تصور می­کردند. نوتحول گرایان ذکر کردند که در واقع برخی از جنبه­های جوامع کوچک مقیاس بهتر از  نمونه­های جوامع پیچیده است. برای مثال تا حدودی، ارتباطات خانوداگی و اجتماعی در جوامع کوچک مقیاس به نسبت جوامع پیچیده بزرگ گرایش بیشتری به ثبات دارد. زیست بوم شناسی فرهنگی یک از پیشرفته­ترین حوزه­های تحقیق گردید.این حوزه با پیشرفتها در زیست بوم شناسی زیستی و تنوریهای مشتق شده از آمار، مدل سازی کامپیوتری و علوم مرتبط متاثر گردید. زیست بوم شناسان فرهنگی پژوهش دقیقی درباره مصارف انژری، کاربرد منابع، مبادلات مواد مغذی و جمعیت، همچنین درباره ارتباطات متقابل در میان این عوامل و با ارزشهای فرهنگی انجام داده­اند. انچناکه در فصل بعد خواهیم دید، یافته­های پژوهشی انسانشناسی زیست بوم شناسی به تبیین برخی از شباهتها و اختلافات اجتماعی-فرهنگی کمک نموده است.

انتقادات زیست بوم شناسی فرهنگی

تعدادی از انسانشناسان رویکرد زیست بوم شناسی فرهنگی به دلایل متنوع نقد کرده­اند. منتقدان اولیه ادعا کردند که در پافشاری بر نقش زیست محیط، زیست بوم شناسان فرهنگی عوامل تاریخی یا سیاسی را به حساب نیاورده­اند. بنابراین، برای مثال، زیست بوم شناسان فرهنگی می­توانند تبیین و تشریح کنند چرا فرهنگ شوشانه ها نشان دهنده یک انطباق با زیست محیطی بیابانی است، اما آنها نمی­توانند تبیین کنند چرا یا چگونه شوشانه­ها در زیست محیطی با منابع کمیاب ساکن شده­اند. تبیین و توضیح این نوع نیازمند پژوهش تاریخی مشروحی است که عوامل سیاسی محلی و جهانی را بررسی نماید.

انتقاد دیگر این است که زیست بوم شناسی فرهنگی رفتار انسان را به انطباقاتی ساده با زیست محیط خارجی تنزل داده است. به خاطر تاکید بر انطباق، زیست بوم شناسان فرهنگی گرایش به نگریستن هر عنصر فرهنگی به عنوان بهترین راه حلهای ممکن برای مشکلات احتیاجات معیشتی و انرژی است. در واقع، بسیاری از انطباقات اجتماعی-فرهنگی شاید در برگیرنده سازشهای در آن زمان باشد که بعداً به یک ناسازگاری بدل گردد.

برای مثال، شماری از زیست بوم شناسان فرهنگی مدلهایشان را برای تبیین پیشرفت نزاع در جوامع مختلف استفاده کرده­اند. برخی فرض نموده­اند که نزاع با مالکیت زمین، اندازه جمعیت و کمبود منابع مرتبط بوده است. همچنانکه جمعیت در نواحی با منابع نادر رشد می­کرده، جوامع نزاعها را برای به دست اوردن منابع اضافی به نزاع و جنگ متوصل می­گشتند و بنابراین پایداری را برای سیستم بازیابی می­نمودند. منتقدان پیشنهاد نمودند که این تبیین عوامل متنوع تاریخی، سیاسی و فرهنگی که در جنگ نقش داشته­اند، همچون برخورد ایدئولوژیهای سیاسی یا مذهبی را نادیده گرفته است. علاوه بر این، انها پیشنهاد کردند که این قرم غایی انطباق است. در اکثر موارد، نزاع به طور قطع ناسازگاری است.

سارا سامانی